26 فرهنگ

1878 مدخل


جلوه

jelve

۱. آشکار کردن؛ ظاهر ساختن.
۲. نمایش دادن.
۳. نمودن خود را به کسی.
۴. زیبایی؛ جاذبه.
۵. (تصوف) تابش انوار الهی بر دل عارف که او را واله و شیدا سازد؛ تجلی.

نمود

۱. حضور، ظهور
۲. خودنمایی، نمایش، نمود، وانمود
۳. تلالو، جلال، حشمت، رونق، شکوه
۴. آراستن

blaze, effect, glitter, light, sparkle