جلنبرلغتنامه دهخداجلنبر. [ ج ُ ل ُ ب ُ ] (ص مرکب ) کسی که لباس کهنه ٔ پاره پاره پوشیده . شاید مخفف جل انبار است . (فرهنگ نظام ).
جانبرد غزالیلغتنامه دهخداجانبرد غزالی . [ ] (اِخ ) از ملوک چراکسه ٔ مصر و از امرای طومانیان بود هنگامی که سلطان سلیم خان بجنگ با مصر پرداخت او فرمانده ٔ سپاهی بود که از طرف طومانبای برا
جحنبرةلغتنامه دهخداجحنبرة. [ ج َ حَم ْ ب َ رَ ] (ع ص ، اِ) زن کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (قاموس از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ).
جلبرلغتنامه دهخداجلبر. [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دول بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 1500گزی باختر شوسه ٔ ارومیه بمهاباد، این ده در در
جانبرد غزالیلغتنامه دهخداجانبرد غزالی . [ ] (اِخ ) از ملوک چراکسه ٔ مصر و از امرای طومانیان بود هنگامی که سلطان سلیم خان بجنگ با مصر پرداخت او فرمانده ٔ سپاهی بود که از طرف طومانبای برا
جحنبرةلغتنامه دهخداجحنبرة. [ ج َ حَم ْ ب َ رَ ] (ع ص ، اِ) زن کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (قاموس از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ).
جلبرلغتنامه دهخداجلبر. [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دول بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 1500گزی باختر شوسه ٔ ارومیه بمهاباد، این ده در در