جلو زدندیکشنری فارسی به انگلیسیoutdistance, outdo, outreach, outrun, outshine, outstrip, overhaul, surpass
جلقلغتنامه دهخداجلق . [ ج َ ] (ع مص ) ستردن موی سر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گشادن دندان را وقت خندیدن . (منتهی الارب ). || انداختن بمنجنیق . (منتهی الارب ) (از اقر