جلال الدینلغتنامه دهخداجلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) محمد. رجوع به محمدبن محمد کرخی در همین لغت نامه شود.
جلال الدینلغتنامه دهخداجلال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) قریه ای است در چهار فرسنگی جنوب ده کهنه . (فارسنامه ).
جلال الدینلغتنامه دهخداجلال الدین .[ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) احمدبن عبدالرحمان کندی دشناوی . رجوع به احمدبن عبدالرحمان در همین لغت نامه شود.
جلال الدینلغتنامه دهخداجلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) اسکندربن جلال الدوله کیومرث از حکام بنی اسکندر است که در قرن نهم هجری بر بخشی از مازندران حکومت داشتند. رجوع به ترجمه ٔ مازند
جلال الدینلغتنامه دهخداجلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) اکبرشاه .رجوع به جلال الدین محمد اکبرشاه شود.
جلال الدین سیوطیلغتنامه دهخداجلال الدین سیوطی . [ ج َ لُدْ د ن ِ س ُ طی ی ] (اِخ ) عبدالرحمان بن ابی بکربن محمد یا ابوبکر محمد جلال الدین سیوطی مکنی به ابوالفضل از اکابر علمای عامه است . وی
جلال الدین خلجلغتنامه دهخداجلال الدین خلج . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) از رجال تاریخ بشمار میرود دودمان شمس الدین غلام قطب الدین ایلیک که در هند سلطنت میکردند بدست وی منقرض گردید. (تاریخ گزیده
جلال الدین پورانیلغتنامه دهخداجلال الدین پورانی . [ ج َ لُدْ د ن ِ ] (اِخ ) مکنی به ابوسعید نبیره ٔ مولانا جلال الدین ابویزید و ازمشایخ معروف زمان سلطان حسین میرزا بود، شاه نسبت بوی در طریق
جلال الدین خجندیلغتنامه دهخداجلال الدین خجندی . [ ج َ لُدْ د ن ِ خ ُ ج َ ] (اِخ ) عمربن محمد معروف به خبازی . رجوع به خبازی عمر در همین لغت نامه شود.
جلال الدین خوارزمشاهلغتنامه دهخداجلال الدین خوارزمشاه . [ ج َ لُدْ د خا رَ ] (اِخ ) رجوع به خوارزمشاه در همین لغت نامه شود.
جلال الدین سیوطیلغتنامه دهخداجلال الدین سیوطی . [ ج َ لُدْ د ن ِ س ُ طی ی ] (اِخ ) عبدالرحمان بن ابی بکربن محمد یا ابوبکر محمد جلال الدین سیوطی مکنی به ابوالفضل از اکابر علمای عامه است . وی
جلال الدین خلجلغتنامه دهخداجلال الدین خلج . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) از رجال تاریخ بشمار میرود دودمان شمس الدین غلام قطب الدین ایلیک که در هند سلطنت میکردند بدست وی منقرض گردید. (تاریخ گزیده
جلال الدین پورانیلغتنامه دهخداجلال الدین پورانی . [ ج َ لُدْ د ن ِ ] (اِخ ) مکنی به ابوسعید نبیره ٔ مولانا جلال الدین ابویزید و ازمشایخ معروف زمان سلطان حسین میرزا بود، شاه نسبت بوی در طریق
جلال الدین خجندیلغتنامه دهخداجلال الدین خجندی . [ ج َ لُدْ د ن ِ خ ُ ج َ ] (اِخ ) عمربن محمد معروف به خبازی . رجوع به خبازی عمر در همین لغت نامه شود.
جلال الدین خوارزمشاهلغتنامه دهخداجلال الدین خوارزمشاه . [ ج َ لُدْ د خا رَ ] (اِخ ) رجوع به خوارزمشاه در همین لغت نامه شود.