جلالینلغتنامه دهخداجلالین . [ ج َ ل َ ] (اِخ ) در اصطلاح اهل علم عبارت است از جلال الدین سیوطی و جلال الدین محلی . تفسیر قرآن معروف به تفسیر جلالین از این دو تن است .رجوع به ریحان
جالینوس العربلغتنامه دهخداجالینوس العرب . [ سُل ْ ع َ رَ ] (اِخ ) لقب محمدبن زکریای رازی فیلسوف و طبیعی دان و طبیب بزرگ ایران و عالم اسلامی . (تاریخ علوم عقلی ص 165). رجوع به محمدبن زکری
جالینوس القلوزیلغتنامه دهخداجالینوس القلوزی . [ سُل ْ ق َ ] (اِخ ) همان جالینوس طبیب معروف یونانی است . رجوع به جالینوس شود.
جالینوس برغامسیلغتنامه دهخداجالینوس برغامسی . [ س ِ ب َ م ِ ] (اِخ ) همان جالینوس طبیب معروف یونانی است . رجوع به جالینوس شود.
جالینوس ثانیلغتنامه دهخداجالینوس ثانی . [ س ِ ] (اِخ ) لقب علاءالدین ابوالحسن علی بن حازم مکی قرشی است . رجوع به علاء الدین شود.
جالینوسلغتنامه دهخداجالینوس . (اِ) نام نوائی است : بلبل همی سراید چون باربدقالوس و قفل و رومی و جالینوس .اسدی (لغت فرس ).
قندهاریلغتنامه دهخداقندهاری . [ ق َ ] (اِخ ) سعداﷲبن غلام (حضرت ) حنفی مذهب و نقشبندی مسلک بود. او راست :کشف المحجوبین عن خدی (اوعلی ). تفسیر الجلالین . این کتاب متن تفسیر جلالین ا
عبدالرحمانلغتنامه دهخداعبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف القصری الفاسی معروف به القصری . وی فقیه و عالم به لغت و اصول و حدیث بود. از تألیفات اوست : حاشیة علی البخار
جلال الدین محلیلغتنامه دهخداجلال الدین محلی . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمدبن ابراهیم بن احمد شافعی مکنی به ابوعبداﷲ از دانشمندان بزرگ شافعی است که در فقه و اصول و حدیث و کلام و
جمللغتنامه دهخداجمل . [ ج َ م َ ](اِخ ) سلیمان بن عمربن منصور شافعی ازهری . از بزرگان عرفا و صوفیه است . وی در قاهره فقه و حدیث و اصول خلوتیه را فراگرفت و بتدریس تفسیر و فقه و
عطیةالغتنامه دهخداعطیةا. [ ع َ طی ی َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عطیه ٔبرهانی شافعی اُجهوری . فقیه و فاضل و نابینا و از اهالی اجهور بود. وی به سال 1190 هَ . ق . در قاهره درگذشت . او