جلاقةلغتنامه دهخداجلاقة. [ ج ُ ق َ ] (ع اِ) جراقة. (اقرب الموارد): ماعلیه جلاقة لحم ؛ یعنی نیست بر وی چیزی ازگوشت . یعنی لاغر است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
جاقهلغتنامه دهخداجاقه . (اِخ ) تلفظ ترکی ژاکا . رجوع به ژاکا، قاموس الاعلام ترکی و حاشیه ٔ الحلل السندسیه ج 1 ص 72 و 79 و ج 2 ص 113 و 116 و 183 شود.
جلیقهگویش اصفهانی تکیه ای: ǰelizqa طاری: ǰilizqa طامه ای: žiliqe طرقی: ǰilizqa کشه ای: ǰeliqa نطنزی: ǰiliqe
قلغتنامه دهخداق . (حرف ) حرف بیست و چهارم است از حروف الفبای فارسی و حرف بیست و یکم از حروف الفبای عربی و حرف نوزدهم از حروف ابجد و در حساب جُمَّل آن را بصد دارند و نام آن قا
جاقهلغتنامه دهخداجاقه . (اِخ ) تلفظ ترکی ژاکا . رجوع به ژاکا، قاموس الاعلام ترکی و حاشیه ٔ الحلل السندسیه ج 1 ص 72 و 79 و ج 2 ص 113 و 116 و 183 شود.