۱. تابش؛ درخشش.
۲. (اسم) هر نوع مادۀ روغنی که اشیا و بهویژه فلزات را با آن درخشان میکنند.
۳. [قدیمی، مجاز] روشنی چشم.
۴. [قدیمی] دور شدن و کوچ کردن از وطن.
۵. (اسم) [قدیمی] چیزی که موجب روشنی چشم میشود.
۱. برق، تلالو، درخشش، درخشندگی، صیقل
۲. پرداخت
۳. آبوتاب، رونق
۴. آوارگی