جفیفلغتنامه دهخداجفیف . [ ج َ ] (ع ص ) علف خشک . (منتهی الارب ). علف خشکیده . گیاه آب ازدست داده و خشک شده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). مقابل قَفیف ، یعنی علف نیم خشک . (
جحیفةلغتنامه دهخداجحیفة. [ ] (اِخ ) از روات است و روایتی در تاریخ الخلفا از او نقل شده است . (از تاریخ الخلفا ص 40).
جحیفةلغتنامه دهخداجحیفة. [ ] (اِخ ) از روات است و روایتی در تاریخ الخلفا از او نقل شده است . (از تاریخ الخلفا ص 40).