جفیفلغتنامه دهخداجفیف . [ ج َ ] (ع ص ) علف خشک . (منتهی الارب ). علف خشکیده . گیاه آب ازدست داده و خشک شده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). مقابل قَفیف ، یعنی علف نیم خشک . (
افیافلغتنامه دهخداافیاف . [ اَف ْ ] (ع اِ) ج ِ فیف ، جای برابر و هموار یا بیابانی بی آب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فیاف . فیوف . (منتهی الارب ).
فیوفلغتنامه دهخدافیوف . [ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ فیف . (منتهی الارب ). جاهای برابر و هموار، بیابانهای بی آب . (از آنندراج ). رجوع به فیف شود.