جغیرلغتنامه دهخداجغیر. [ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. واقع در 31هزارگزی باختر سراسکند و 15هزارگزی شوسه ٔ راه تبریز به میانه کوهستانی و هوای
جبیر القصابلغتنامه دهخداجبیر القصاب . [ ج ُ ب َ رُل ْ ق َص ْ صا ] (اِخ ) از روات است . رجوع به شدالازار، متن و حاشیه ٔ ص 13 شود.
جبیرلغتنامه دهخداجبیر. [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) ابن الاسود النخی مکنی به ابی عبید. طوسی او را از رجال شیعه که از حضرت صادق (ع ) روایت میکنند شمرده است . (از لسان المیزان ).
جبیر القصابلغتنامه دهخداجبیر القصاب . [ ج ُ ب َ رُل ْ ق َص ْ صا ] (اِخ ) از روات است . رجوع به شدالازار، متن و حاشیه ٔ ص 13 شود.
جبیرلغتنامه دهخداجبیر. [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) ابن الاسود النخی مکنی به ابی عبید. طوسی او را از رجال شیعه که از حضرت صادق (ع ) روایت میکنند شمرده است . (از لسان المیزان ).
جریرالغتنامه دهخداجریرا. [ ج َ ] (اِخ ) از قرای مرو است که آن را کریرا می نامند. (از معجم البلدان ). و رجوع به کریرا شود.