جغلانیلغتنامه دهخداجغلانی . [ ج ُ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن جغلان الجغلانی بغدادی مکنی بابوالحسن محدث است و از ابوبکربن انباری روایت کرده و قاضی ابوالقاسم قنوجی از او روایت کرده است
جغانیلغتنامه دهخداجغانی . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به جغانیان ومعرب آن صغانی است . رجوع به جغانیان و صغانی شود.
جغانیانلغتنامه دهخداجغانیان . [ ج َ ] (اِخ ) همان صغانیان [ و چغانیان ] است و آن شهرهائی است در ماوراءالنهر از شهرهای هیاطله .(مراصد الاطلاع ). و رجوع به چغانیان و صغانیان شود.
جلانیلغتنامه دهخداجلانی . [ ج ِ ] (اِخ ) نابی بن نضلةبن جندل بن مرة عنزی از شریفان است . (از لباب الانساب ).
جلانیلغتنامه دهخداجلانی . [ج ِ ] (ص نسبی ) نسبت است به جلان بن عتیک بن اسلم بن یذکربن غنزةبن اسدبن ربیعةبن نزار. (از لباب الانساب ).
جلانیةلغتنامه دهخداجلانیة. [ ج َل ْ لا ] (اِخ ) قلعه ای است از قلاع هکاریه از نواحی موصل . (از معجم البلدان ).
جغانیلغتنامه دهخداجغانی . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به جغانیان ومعرب آن صغانی است . رجوع به جغانیان و صغانی شود.
جغانیانلغتنامه دهخداجغانیان . [ ج َ ] (اِخ ) همان صغانیان [ و چغانیان ] است و آن شهرهائی است در ماوراءالنهر از شهرهای هیاطله .(مراصد الاطلاع ). و رجوع به چغانیان و صغانیان شود.
جلانیلغتنامه دهخداجلانی . [ ج ِ ] (اِخ ) نابی بن نضلةبن جندل بن مرة عنزی از شریفان است . (از لباب الانساب ).
جلانیلغتنامه دهخداجلانی . [ج ِ ] (ص نسبی ) نسبت است به جلان بن عتیک بن اسلم بن یذکربن غنزةبن اسدبن ربیعةبن نزار. (از لباب الانساب ).
جلانیةلغتنامه دهخداجلانیة. [ ج َل ْ لا ] (اِخ ) قلعه ای است از قلاع هکاریه از نواحی موصل . (از معجم البلدان ).