جغراتلغتنامه دهخداجغرات . [ ج ُ ] (اِ) به لغت سمرقند ماست را گویند و معرب آن سقرات است . (برهان ). صقرات . صغراط. چغرات . (مقدمة الادب ). هدبد. (السامی فی الاسامی ). صغرات . (ربن
جغراتکینلغتنامه دهخداجغراتکین . [ ] (اِخ ) ابوالمظفر عمادالدوله ابراهیم طفغاج بن نصر (در حدود 440- 460 هَ . ق .) از امرای ایلک خانیه ٔ مغرب ترکستان بوده است . رجوع شود به آل افراسیا
جغراتیلغتنامه دهخداجغراتی . [ ج ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه واقع در 24هزارگزی جنوب خاوری تربت حیدریه سر راه شوسه ٔ تربت به رشتخوار. جلگ
جغراتیلغتنامه دهخداجغراتی . [ ج ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور در 12هزارگزی جنوب باختری نیشابور. جلگه و معتدل است و 106 تن سکنه دارد. آب آن از قنات
جرأت کردنلغتنامه دهخداجرأت کردن . [ ج ُ ءَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گستاخی کردن .دلیری نمودن . جسارت ورزیدن . و رجوع به جرأت شود.
جغراتکینلغتنامه دهخداجغراتکین . [ ] (اِخ ) ابوالمظفر عمادالدوله ابراهیم طفغاج بن نصر (در حدود 440- 460 هَ . ق .) از امرای ایلک خانیه ٔ مغرب ترکستان بوده است . رجوع شود به آل افراسیا
جغراتیلغتنامه دهخداجغراتی . [ ج ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه واقع در 24هزارگزی جنوب خاوری تربت حیدریه سر راه شوسه ٔ تربت به رشتخوار. جلگ
جغراتیلغتنامه دهخداجغراتی . [ ج ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور در 12هزارگزی جنوب باختری نیشابور. جلگه و معتدل است و 106 تن سکنه دارد. آب آن از قنات