جعفر برمکیلغتنامه دهخداجعفر برمکی . [ ج َ ف َ رِ ب َ م َ ] (اِخ )رجوع به جعفربن یحیی ... و آل برمک و برامکه شود.
جعفرلغتنامه دهخداجعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ منصور عباسی (متوفی 150 هَ . ق .) امیر موصل بود و در بغداد درگذشت و نخستین کسی بود که در مقابر قریش به خاک سپرده شد.
جعفرلغتنامه دهخداجعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) (سید ...) امیرعلیشیر نوائی در تذکره گوید: پسر محمد نوربخش است و برادر شاه قاسم انوار است و طبع خوب دارد اما پدرش دعوی مهدی گری کرد و بس
زرفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= طَلا زر جعفری: [قدیمی] زر خالص منسوب به جعفر برمکی؛ زر خالص؛ زر بیغش. Δ گویند پیش از جعفر زر قلب سکه میزدند و چون او به وزارت رسید دستور داد از زر خال
ذوالشامةلغتنامه دهخداذوالشامة. [ ذُش ْ شا م َ ] (اِخ ) لقب خالدبن جعفر برمکی از آنروی که بر مقدّم سر خالی داشت . رجوع به خالد شود.
عطابةلغتنامه دهخداعطابة. [ ع َ طْ طا ب َ ] (اِخ ) نام مادر جعفر برمکی بود. (از حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 281).
ابوذکاءلغتنامه دهخداابوذکاء. [ اَ ذُ ] (اِخ ) عالم موسیقی . رودنواز جعفر برمکی . رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 281 شود.
یاسرلغتنامه دهخدایاسر. [ س ِ ] (اِخ ) خادم هارون الرشید و کسی است که به فرمان هارون جعفر برمکی را بقتل رسانید. رجوع به حبیب السیر جزو سوم از مجلد دوم و معجم الادباء ج 2 ص 167 و