مغلاةدیکشنری عربی به فارسیکتري , اب گرم کن , دهل , نقاره , جعبه قطب نما , ديگچه , ماهي تابه , روغن داغ کن , تغار , کفه ترازو , کفه , جمجمه , گودال اب , خداي مزرعه وجنگل وجانوران وشبانان
قطب نمالغتنامه دهخداقطب نما. [ ق ُ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (اِ مرکب ) یا قبله نما. اسباب کوچکی است به اندازه ٔ ساعت جیبی و کوچکتر یا بزرگتر از آن و دارای صفحه ٔ مدرج و عقربه . تقسیمات صف
صدفلغتنامه دهخداصدف . [ ص َ دَ ] (ع اِ) غلاف مروارید . صدفه یکی . ج ، اصداف . (منتهی الارب ) (دهار). در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده است که با حلزون مرادف است و گویند حیوان او مخصوص
تیرلغتنامه دهخداتیر. (اِ) معروف است و به عربی سهم خوانند. (برهان ). تیر که ازکمان جهد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 139). تیر کمان .(فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). ترجمه ٔ سهم ، و خدنگ