جستجوفرهنگ مترادف و متضاداستفسار، بررسی، پژوهش، تجسس، تفتیش، تفحص، جستار، سراغ، طلب، کاوش، کنجکاوی، کندوکاو، وارسی
جستجولغتنامه دهخداجستجو. [ ج ُ ت ُ ] (اِمص مرکب ) طلب . (فرهنگ فارسی معین ). تلاش . (ناظم الاطباء). جستجوی . جست وجو. جست و جوی . (از فرهنگ فارسی معین ) : هرکه مرد است او بود در
جستجو کردنگویش اصفهانی تکیه ای: vegli / beǰovi طاری: kâvây(mun) طامه ای: ǰovâɂan طرقی: kandokâv kardmun کشه ای: ǰovâymun نطنزی: ǰuvâyan