جزنانلغتنامه دهخداجزنان . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پسکو از بخش قاین از شهرستان بیرجند. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
جانانلغتنامه دهخداجانان . (اِ مرکب ) مرکب از: جان و ان (علامت نسبت ). معشوق . محبوب . خوب (حاشیه ٔ برهان چ معین ). روی زیبا، دلکش ، نازنین . معشوق . محبوب . شاهد. (ناظم الاطباء).
جانانلغتنامه دهخداجانان . (اِخ ) نام طسوجی از نواحی اصفهان . در ترجمه ٔ محاسن اصفهان چنین آمده : و برستاق دار بطسوج جانان در کوهستان دیه ٔ اماثه کرمکی هست مانند خنفساء، جرمی کوچک
جانانلغتنامه دهخداجانان .(اِ) در اصطلاح علماء نجوم ، برج طالع را گویند که برج اول زائجه است . مؤلف گاه شماری چنین آرد: «مثلاً درکتاب انتخاب روضةالمنجمین . (نسخه ٔ موزه ٔ بریطانی
جانان دوستلغتنامه دهخداجانان دوست . (ص مرکب ، اِ مرکب ) معشوقه دوست . دوست دار محبوب : من که جان دوستم نه جانان دوست با تو از عیبه برگشادم پوست .نظامی .
جانانلغتنامه دهخداجانان . (اِ مرکب ) مرکب از: جان و ان (علامت نسبت ). معشوق . محبوب . خوب (حاشیه ٔ برهان چ معین ). روی زیبا، دلکش ، نازنین . معشوق . محبوب . شاهد. (ناظم الاطباء).
جانانلغتنامه دهخداجانان . (اِخ ) نام طسوجی از نواحی اصفهان . در ترجمه ٔ محاسن اصفهان چنین آمده : و برستاق دار بطسوج جانان در کوهستان دیه ٔ اماثه کرمکی هست مانند خنفساء، جرمی کوچک
جانانلغتنامه دهخداجانان .(اِ) در اصطلاح علماء نجوم ، برج طالع را گویند که برج اول زائجه است . مؤلف گاه شماری چنین آرد: «مثلاً درکتاب انتخاب روضةالمنجمین . (نسخه ٔ موزه ٔ بریطانی
جانان دوستلغتنامه دهخداجانان دوست . (ص مرکب ، اِ مرکب ) معشوقه دوست . دوست دار محبوب : من که جان دوستم نه جانان دوست با تو از عیبه برگشادم پوست .نظامی .