جزرةلغتنامه دهخداجزرة. [ ج َ زَ رَ ] (اِخ ) لقب صالح حافظبن محمد است . (منتهی الارب ). صالح بن محمدبن عمروبن حبیب اسدی ، مکنی به ابوعلی . از ائمه ٔ اهل حدیث است . وی بسال 210 هَ
جزرةلغتنامه دهخداجزرة. [ ج َ زَ رَ ] (ع اِ) یکی جَزور بمعنی گوسفند کشتنی . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || گوسفند فربه . (از مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ) (دهار). یکی جَزَر
جزرةلغتنامه دهخداجزرة. [ ج ُ رَ ] (اِخ ) سکری گوید:آبی است ازآن ِ بنی کعب بن عنبر. وی این موضوع را در شرح ابیات زیر که از جریر است بیان کرده : یا اهل جزرة لا علم فینفعکم او تنته
جزرةلغتنامه دهخداجزرة. [ ج ُ رَ ] (اِخ ) وادیی است میان کوفه و فید. (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (معجم البلدان ).
جذرةلغتنامه دهخداجذرة. [ ج ُ رَ ] (اِخ ) ابن سیرة عتقی است . وی در فتح مصر حضور داشته است . (از لباب الانساب ).
صالح جزرةلغتنامه دهخداصالح جزرة. [ ل ِ ح ِ ج َ زَ رَ ](اِخ ) رجوع به صالح بن محمدبن عمروبن حبیب ... شود.
صالح جزرةلغتنامه دهخداصالح جزرة. [ ل ِ ح ِ ج َ زَ رَ ](اِخ ) رجوع به صالح بن محمدبن عمروبن حبیب ... شود.
یحیی آبادلغتنامه دهخدایحیی آباد. [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) از دیه های طسوج جزره و جرکان (جهرود). (تاریخ قم ص 119).
جزریلغتنامه دهخداجزری . [ ج َ زَ ] (اِخ ) صالح بن محمدبن عمرو، ملقب به جزرة و مکنی به ابوعلی حافظ. (از لباب الانساب ). و رجوع به جزرة شود.
یزدادیلغتنامه دهخدایزدادی . [ ی َ ] (اِخ ) محمدبن زکریا... صعلوکی یزدادی ، مکنی به ابوبکر، از مردم نسف بود و از پدرش و نیز از ابوعبداﷲ مروزی و صالح بن محمد جزره و ابوخاتم بن حبان
صالحلغتنامه دهخداصالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمروبن حبیب بن حسان بن منذربن عمار اسدی ، مولی بنی اسدبن خزیمه . کنیت وی ابوعلی و ملقب به جَزَرَة. حافظی عارف از ائمه ٔ حدیث و