جزالةلغتنامه دهخداجزالة. [ ج َ ل َ ] (ع مص ) بزرگ شدن . (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (دهار). زفت شدن . (المصادرزوزنی ). || تمام شدن . (آنن
جزالهلغتنامه دهخداجزاله . [ ج ِزْ زا ل َ / ل ِ ] (اِ) جزاله ٔنمک ؛ در تداول عوام ، عین نمک . تمام نمک . سخت شور.
جدالةلغتنامه دهخداجدالة. [ ج َ ل َ ] (ع اِ) زمین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : قد اَرکب ُ الاَّلةَ بعد الآلةواَترک العاجزَ بالجَدالة. (از اقرب الموا
جالهلغتنامه دهخداجاله . [ ل ْ ل َ ] (ع ص ) قوم از خانمان رفته . (منتهی الارب ). جماعتی که از خانمان و وطن کوچ کرده باشند. (اقرب الموارد). جلای وطن کنندگان . || معرب لاتینی ، گال
جالهلغتنامه دهخداجاله . [ ل َ ] (اِ) چیزی باشد که از چوب و علف برهم بندند و چند مشک پرباد بر آن نصب کنند و برآن نشسته از آبهای عمیق بگذرند. (برهان ). کلک در دزفولی . (حاشیه ٔ بر
جزالهلغتنامه دهخداجزاله . [ ج ِزْ زا ل َ / ل ِ ] (اِ) جزاله ٔنمک ؛ در تداول عوام ، عین نمک . تمام نمک . سخت شور.
جزالتلغتنامه دهخداجزالت . [ ج َ ل َ ] (ع اِمص ) جَزالة. محکمی و استواری و خوبی و بزرگی و تمام شدن . (از غیاث اللغات ). تمام شدن و زفت شدن باشد. (از حدائق السحر فی دقائق الشعر). ج
جزالتفرهنگ انتشارات معین(جَ لَ) [ ع . جزالة ] 1 - (ص .) استوار بودن . 2 - (اِمص .) استواری ، محکم بودن الفاظ .
استواریلغتنامه دهخدااستواری . [ اُ ت ُ ] (حامص ) محکمی . قرصی . حصانت . رزانت . اِحکام . متانت . (مجمل اللغة)(زمخشری ). استحکام . محکم کاری . دناج . رصافة. رصانت . طباخ . (منتهی ال
جدالةلغتنامه دهخداجدالة. [ ج َ ل َ ] (ع اِ) زمین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : قد اَرکب ُ الاَّلةَ بعد الآلةواَترک العاجزَ بالجَدالة. (از اقرب الموا