جزئاًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] جزئاً، بعضاً، خُردخُرد جزئی یکهوا، یکذره، کَمی، اندکی برخی، بعضی، هیچ
جزءلغتنامه دهخداجزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ ) سدوسی . همان جرول سدوسی است . رجوع به جرول و الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
کرچگانواژهنامه آزادروستایی بزرگ واقع در 67 کیلومتری جنوب غربی اصفهان،کرچگان جزءاراضی فلات مرکزی ایران به شمار میرود. این منطقه جزء ارتفاعات غربی و جنوب غربی اصفهان و از جمله پایکو
جابرلغتنامه دهخداجابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن شیبان بن عجلان بن عتاب بن مالک الثقفی . مداینی است ، در کتاب اخبار ثقیف او را جزءاشخاصی که در بیعت رضوان حضور داشته اند آورده و ابن دبّ
مرشدآبادلغتنامه دهخدامرشدآباد. [ م ُش ِ ] (اِخ ) مزرعه ای است از دهستان سمیرم پایین بخش حومه ٔ شهرستان شهرضا. واقع در 31هزارگزی جنوب شهرضا و کنار راه ماشین رو اسفرجان به شهرضا. این
چشمه خسرولغتنامه دهخداچشمه خسرو. [ چ َ م َ خ ُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زیرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور که در 5 هزارگزی شمال قدمگاه واقع است . کوهستانی است با هوای معتدل و 127
اجسام مختلفةالطبایعلغتنامه دهخدااجسام مختلفةالطبایع. [ اَ م ِ م ُ ت َ ل ِ ف َ تُطْ طَ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: عبارت است از عناصر و آنچه از موالید ثلاثه از