جریان مهاجرتmigration currentواژههای مصوب فرهنگستانجریانی که براثر مهاجرت یونهای باردار مثبت به سطح آند تولید میشود
جریاندیکشنری فارسی به عربیتدفق , توزيع , دائرة , دخل , دفق , ذهاب , رواسب طينية , روماتزم , طيار , فصل , مد
جریانفرهنگ مترادف و متضاد۱. روانی، ریزش، سیلان ۲. تداول، رواج ۳. روند ۴. حیصوبیص، خلال ۵. قضیه، ماجرا ۶. سیر، کوران ۷. گردش
حجرلغتنامه دهخداحجر. [ ح َ ] (اِخ ) یاقوت گوید شهر یمامه و ام القرای آن است ، اکنون مشترک است ولی اصلاً مختص حنیفه بود، و اکنون مانند بصره و کوفه ، هر طائفه را در آن ناحیتی هست
جرجانیهلغتنامه دهخداجرجانیه . [ ج ُ نی ی َ ] (اِخ ) معرب گرگانچ . نام قصبه ای است در بلاد خوارزم . (از معجم البلدان ). در سرزمینهای خلافت شرقی چنین آمده : ایالت خوارزم در اوایل قرو
گاسترولالغتنامه دهخداگاسترولا. (اِ) مرحله ای است از رشد جنین که در دنباله ٔ بلاستولا قرار داشته و در آن دو طبقه ٔ سلولی یا برگه مشخص میگردند یکی خارجی یا اکتودرم و دیگری داخلی یا آن
غابةلغتنامه دهخداغابة. [ب َ ] (اِخ ) یاقوت حموی در معجم البلدان گوید: ابوجابر اسدی گفته است : غابة، موضعی است نزدیک مدینه از ناحیه ٔ شام که اموالی از اهل مدینه در آن است و این ه
تاتارلغتنامه دهخداتاتار. (اِخ ) تتر و یا تتار نام قومی است بقول تامسُن در قرن هشتم میلادی (دوم هجری ) درکتبیه های ترکی ارخون نام دو طایفه از تاتار بنام «سی تار» و «نه تاتار» یاد