جریاللغتنامه دهخداجریال . [ ج ِرْ ] (اِخ ) نام اسب عباس بن مرداس سلمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (شرح قاموس ).
جریاللغتنامه دهخداجریال . [ ج ِرْ ] (اِخ ) نام اسب قیس نمربن زهیر است . (شرح قاموس ) (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
جریاللغتنامه دهخداجریال . [ ج ِرْ ] (ع اِ) رنگ سرخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || گونه ای زر. (منتهی ا
جریالةلغتنامه دهخداجریالة. [ ج ِرْ ل َ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). جِرْیال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رنگ می . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم
جریاندیکشنری فارسی به عربیتدفق , توزيع , دائرة , دخل , دفق , ذهاب , رواسب طينية , روماتزم , طيار , فصل , مد
جریالةلغتنامه دهخداجریالة. [ ج ِرْ ل َ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). جِرْیال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رنگ می . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم
جروانلغتنامه دهخداجروان . [ ج ِرْ ] (ع اِ) می . لغتی است در جریال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به جریال شود.
جریانلغتنامه دهخداجریان . [ ج ِرْ ] (ع اِ) می .(ناظم الاطباء). || رنگ سرخ . (ناظم الاطباء) (از المعرب جوالیقی ص 102). و رجوع به جریال شود.
بادهلغتنامه دهخداباده . [ دَ / دِ ] (اِ) شراب ، چه باد غرور در سر می آورد. (رشیدی ). شراب ،چه باد بمعنی غرور آمده و هاء نسبت است . (غیاث ). شراب . (ناظم الاطباء). بمعنی مسکری اس
ابوعلقمهلغتنامه دهخداابوعلقمه . [ اَ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) نمیری نحوی . یاقوت گوید: ظاهراً او از اهل واسط است و یکی از ثقلا و گرانان مشهور است که شارد و غریب در سخن بسیار می آورد وشن