26 فرهنگ

985 مدخل


جرگه

ja(o)rge

۱. تعدادی از افراد یا اشیا؛ حلقه؛ دسته؛ گروه؛ جرگ.
۲. [قدیمی] عده‌ای سپاهی یا شکارچی که در صحرا شکار را محاصره کنند: ◻︎ چشم او در جرگه دارد آهوی عقل مرا / حد مجنون کی بُوَد داخل شدن در جرگ من (مسیح کاشی: لغت‌نامه: جرگه).

جمعیت، حلقه، زمره، گروه، مجلس، مجمع، محفل

brotherhood, caucus, circle, club, coterie, group, inner circle, pack, panel, parliament, ring, session, set, sphere