جرنیطلغتنامه دهخداجرنیط. [ ج َ ن َ ] (اِ) یک قسم عطر (غالیه )است که در وقت دباغی چرم به کار میرود. (از دزی ).
جرنیلغتنامه دهخداجرنی . [ ] (اِخ ) بلده ای است از نواحی ارمینیه در نزدیکی دبیل که حبیب بن مسلمة فهری آن را گشود. (از معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
جانطیسلغتنامه دهخداجانطیس . (اِخ ) جانطین . نام کسی بوده که جنتیانا را شناخته است . رجوع به جانطیس الملک شود.
جانطیس الملکلغتنامه دهخداجانطیس الملک . [ ن ِ سِل ْ م َ ل ِ ] (ع اِ مرکب ) جانطین الملک . همه جا در وجه تسمیه ٔ جنطیانا مینویسند: و انما سمی جنطیانا لان اول من عرفه جانطین (بالنون ) الم
جرنیلغتنامه دهخداجرنی . [ ] (اِخ ) بلده ای است از نواحی ارمینیه در نزدیکی دبیل که حبیب بن مسلمة فهری آن را گشود. (از معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
خسبانلغتنامه دهخداخسبان . [ خ ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان وسط بخش طالقان شهرستان قزوین ، واقع در سه هزارگزی شمال خاوری شهرک . کوهستانی ، سردسیر. آب آن از چشمه و رودخانه ٔ جرنیا
جانطیسلغتنامه دهخداجانطیس . (اِخ ) جانطین . نام کسی بوده که جنتیانا را شناخته است . رجوع به جانطیس الملک شود.