جرمدانقلغتنامه دهخداجرمدانق . [ ] (اِ) کرم دانه است که آن را جرمائق نیز گویند. (از فهرست مخزن الادویه ) کرم دانه است و جردمانق و کردمانه نیز گویند. (از اختیارات بدیعی ). کرم دانه ،
جامدانلغتنامه دهخداجامدان . (اِخ ) و [کامدان ] نام دونفر از فرزانگان باستان ایران بوده اند که شاگرد بادان حکیم و بادان در حکمت از شاگردان جمشید جم بوده است . (آنندراج ) (انجمن آرا
جامدانلغتنامه دهخداجامدان . [ م َ ] (اِ مرکب ) مرکب از جامه (رخت ) و دان . یعنی جای جامه . خانه ای را گویند که رخوت پوشیدنی و غیرپوشیدنی از دوخته و نادوخته در آن بگذارند. (جهانگیر
جرمانیقه ٔ قیصریهلغتنامه دهخداجرمانیقه ٔ قیصریه . [ ج ِ ق َ ی ِ ق َ ص َ ری ی َ ] (اِخ ) از شهرهای قدیم سوریه ، گمان میرود همان مرعش باشد. این شهر وطن نسطورصاحب مذهب نسطوری بود. (از قاموس الا
جردانلغتنامه دهخداجردان . [ ج َ ] (اِخ ) شهری است نزدیک زابلستان میانه ٔ غزنه و کابل . (از معجم البلدان ).
درمانهلغتنامه دهخدادرمانه . [ ] (اِ) نام درختی است . گرم دانه . جرمدانق . مثنان . ثومالاآ. رجوع به ثومالاآ و جرمدانق شود.
ثومالاالغتنامه دهخداثومالاا. (معرب ،اِ) مثنان است . (ابن البیطار). و مثنان درخت گرم دانه است و آن نوعی از مازریون است و گرم دانه تخم وی بود. (اختیارات بدیعی ). و آن دو قسم است یکی
کرم دانهلغتنامه دهخداکرم دانه . [ ک ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) تخم نوعی از مازریون است که آن را به فارسی هفت برگ خوانند و موردانه نیز گویند و معرب آن جرم دانق است . (برهان ) (آنندراج
گردمانهلغتنامه دهخداگردمانه . [ گ ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) گرم دانه که نوعی از تخم مازریون باشد. معرب آن جردمانق است . (برهان ) (آنندراج ).