جرمانلغتنامه دهخداجرمان . [ ] (اِخ ) نام یکی از پانزده پاره دیه که با ساختن خانه ها بهم پیوست و شهر اصفهان شد و محلتها را بدان نام دیه ها بازخوانند. (از مجمل التواریخ و القصص ص 5
جرمانلغتنامه دهخداجرمان . [ ج َ ] (اِخ ) تلفظ ترکی آلمان و ژرمن . رجوع به آلمان و ژرمن و قاموس الاعلام ترکی شود.
جرمانلغتنامه دهخداجرمان . [ ج ِ ] (ع اِ) تن . (منتهی الارب ). تن و بدن .(ناظم الاطباء). جسم حیوان و جز آن . (از اقرب الموارد). جِرم . (اقرب الموارد). جُرمان . (ناظم الاطباء).
جرمانیقه ٔ قیصریهلغتنامه دهخداجرمانیقه ٔ قیصریه . [ ج ِ ق َ ی ِ ق َ ص َ ری ی َ ] (اِخ ) از شهرهای قدیم سوریه ، گمان میرود همان مرعش باشد. این شهر وطن نسطورصاحب مذهب نسطوری بود. (از قاموس الا
جرمانالغتنامه دهخداجرمانا.[ ج َ ] (اِخ ) از نواحی غوطه ٔ دمشق است : فالقصر فالمرج فالمیدان فالشرف الَاعلی فسطرا فجرمانا فقلبین .ابن منیر (از معجم البلدان ).
جرمانسلغتنامه دهخداجرمانس . [ ج َ ن َ ] (اِخ )بگفته ٔ حافظ ابوالقاسم ، از قرای غوطه ٔ دمشق است . شاید همان جرمان باشد. واﷲ اعلم . (از معجم البلدان ).
جرمانوسلغتنامه دهخداجرمانوس . [ ] (اِخ ) جبرائیل بن فرحات مطر. وی از خانواده ٔمطر بود که از حصرون به حلب مهاجرت کرد. پدرش او رابه پرهیزکاری و پاک دامنی تربیت کرد و از مکتب موارنه ٔ
جرمانهلغتنامه دهخداجرمانه . [ ج ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آنچه از گناه کار بزور بستانند. (بهارعجم ) (آنندراج ). آنچه از گنهکار گیرند. و جریمانه که شهرت دارد درست نیست . (غیاث اللغا
جرمانسلغتنامه دهخداجرمانس . [ ج َ ن َ ] (اِخ )بگفته ٔ حافظ ابوالقاسم ، از قرای غوطه ٔ دمشق است . شاید همان جرمان باشد. واﷲ اعلم . (از معجم البلدان ).
جرمانیقه ٔ قیصریهلغتنامه دهخداجرمانیقه ٔ قیصریه . [ ج ِ ق َ ی ِ ق َ ص َ ری ی َ ] (اِخ ) از شهرهای قدیم سوریه ، گمان میرود همان مرعش باشد. این شهر وطن نسطورصاحب مذهب نسطوری بود. (از قاموس الا
جرمانالغتنامه دهخداجرمانا.[ ج َ ] (اِخ ) از نواحی غوطه ٔ دمشق است : فالقصر فالمرج فالمیدان فالشرف الَاعلی فسطرا فجرمانا فقلبین .ابن منیر (از معجم البلدان ).
جرمانوسلغتنامه دهخداجرمانوس . [ ] (اِخ ) جبرائیل بن فرحات مطر. وی از خانواده ٔمطر بود که از حصرون به حلب مهاجرت کرد. پدرش او رابه پرهیزکاری و پاک دامنی تربیت کرد و از مکتب موارنه ٔ
جرمانهلغتنامه دهخداجرمانه . [ ج ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آنچه از گناه کار بزور بستانند. (بهارعجم ) (آنندراج ). آنچه از گنهکار گیرند. و جریمانه که شهرت دارد درست نیست . (غیاث اللغا