جرجارلغتنامه دهخداجرجار. [ ج َ ] (ع اِ) گیاهی خوشبوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). نباتی است خوشبوی . (اقرب الموارد). نباتی است . (مهذب الاسماء نسخه
جرجارةلغتنامه دهخداجرجارة. [ ج َ رَ ] (ع اِ) آسیا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة).
جرجانیلغتنامه دهخداجرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) یوسف بن محمدبن احمدبن یوسف قاضی مکنی به ابوالطیب . راوی بود و از احمدبن حفص سعدی و محمدبن عمران مقابری و جز آن دو روایت کرد. (از تاریخ ج
ججاریلغتنامه دهخداججاری . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب است به ججار که قریه ای است از قراء و نواحی بخارا. (از الانساب سمعانی ) (لباب الانساب ).
ججاریلغتنامه دهخداججاری . [ ج ِ / ج َ ] (اِخ ) صالح بن محمدبن شعیب ، مکنی به ابوشعیب . وی از ابوالقاسم بن العقب الدمشقی روایت کند و قاضی ابوطاهر اسماعیلی از او روایت دارد. (از مع
جرجانیلغتنامه دهخداجرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) علی بن حسین بن ابراهیم بن حسن . راوی بود و از پدرخود روایت میکرد و عبدالرحمان بن عبدالمؤمن از او روایت داشت . (از تاریخ جرجان ابوالقاسم
جرجارةلغتنامه دهخداجرجارة. [ ج َ رَ ] (ع اِ) آسیا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة).
جرجانیلغتنامه دهخداجرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) یوسف بن محمدبن احمدبن یوسف قاضی مکنی به ابوالطیب . راوی بود و از احمدبن حفص سعدی و محمدبن عمران مقابری و جز آن دو روایت کرد. (از تاریخ ج
ججاریلغتنامه دهخداججاری . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب است به ججار که قریه ای است از قراء و نواحی بخارا. (از الانساب سمعانی ) (لباب الانساب ).
ججاریلغتنامه دهخداججاری . [ ج ِ / ج َ ] (اِخ ) صالح بن محمدبن شعیب ، مکنی به ابوشعیب . وی از ابوالقاسم بن العقب الدمشقی روایت کند و قاضی ابوطاهر اسماعیلی از او روایت دارد. (از مع
جرجانیلغتنامه دهخداجرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) علی بن حسین بن ابراهیم بن حسن . راوی بود و از پدرخود روایت میکرد و عبدالرحمان بن عبدالمؤمن از او روایت داشت . (از تاریخ جرجان ابوالقاسم