جرباذقانلغتنامه دهخداجرباذقان . [ ج َ ذَ ] (اِخ ) نام بلده ای است بین استراباد و گرگان از نواحی طبرستان . (از معجم البلدان ) (از لباب الانساب ). رجوع به جربادقان شود.
جرباذقانلغتنامه دهخداجرباذقان . [ ج َ ذَ ] (اِخ ) نام بلده ای است نزدیک همدان که بین آنجا و کرج و اصفهان قرار داشته و شهری بزرگ و مشهور است و به فارسی آن را کرباذکان خوانند. (از معج
جرباذقانیلغتنامه دهخداجرباذقانی . [ ج َ ذَ ] (اِخ ) عبیداﷲبن احمدبن اسماعیل بن عبداﷲ ملقب به عطار و مکنی به ابواحمد. وی منسوب است به جرباذقان که شهری است نزدیک همدان . او قاضی آن شهر
جرباذقانیلغتنامه دهخداجرباذقانی . [ ج َ ذَ ] (اِخ ) نام وی نصر است . او فقیهی بزرگ و حنفی مذهب است . و این کلمه منسوب است به بلده ای که بین گرگان و استراباد واقع است . (از لباب الانس
علی جرباذقانیلغتنامه دهخداعلی جرباذقانی . [ ع َ ی ِ ج ُ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲبن علی بن هبةاﷲبن جعفر عجلی جرباذقانی بغدادی ، مشهور به ابن ماکولا وملقب به سعدالملک و مکنّی به ابونصر. رجوع به
علیخان جرباذقانیلغتنامه دهخداعلیخان جرباذقانی . [ ع َ ن ِ ج َ ] (اِخ ) ابن ذوالفقار جرباذقانی (گلپایگانی ). وی پسرعمه ٔ آقاحسین خوانساری و از تلامذه ٔ او بود. ابتدا در اصفهان سکونت داشت سپس
جربادقانلغتنامه دهخداجربادقان .[ ج ُ دَ / دِ ] (اِخ ) بظاهر معرب گلپایگان است و بصورتهای جرفادقان ، جرباذقان و جرپادقان در متون فارسی ضبط شده است . حمداﷲ مستوفی آرد: جربادقان از اقل
جرباذقانیلغتنامه دهخداجرباذقانی . [ ج َ ذَ ] (اِخ ) عبیداﷲبن احمدبن اسماعیل بن عبداﷲ ملقب به عطار و مکنی به ابواحمد. وی منسوب است به جرباذقان که شهری است نزدیک همدان . او قاضی آن شهر
جرباذقانیلغتنامه دهخداجرباذقانی . [ ج َ ذَ ] (اِخ ) نام وی نصر است . او فقیهی بزرگ و حنفی مذهب است . و این کلمه منسوب است به بلده ای که بین گرگان و استراباد واقع است . (از لباب الانس
علی جرباذقانیلغتنامه دهخداعلی جرباذقانی . [ ع َ ی ِ ج ُ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲبن علی بن هبةاﷲبن جعفر عجلی جرباذقانی بغدادی ، مشهور به ابن ماکولا وملقب به سعدالملک و مکنّی به ابونصر. رجوع به
علیخان جرباذقانیلغتنامه دهخداعلیخان جرباذقانی . [ ع َ ن ِ ج َ ] (اِخ ) ابن ذوالفقار جرباذقانی (گلپایگانی ). وی پسرعمه ٔ آقاحسین خوانساری و از تلامذه ٔ او بود. ابتدا در اصفهان سکونت داشت سپس
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد جرباذقانی (جرفادقانی ) مکنی به ابوالفضل . یکی از شعرای اصفهان و از جمله ٔ ابیات اوست در وصف اصفهان :یا اصفهان سقیت الخمر صافیةً