جرایم یخچالیfreezer crimesواژههای مصوب فرهنگستانسرقت یک یا چند حیوان، عموماً دام، عمدتاً با انگیزۀ مصرف غذایی
جرایملغتنامه دهخداجرایم . [ ج َ ی ِ ] (ع اِ) جرائم . ج ِ جریمة، به معنی گناه . (از منتهی الارب ). رجوع به جرائم و جریمه شود : منصور چون او را بشناخت از سر جرایم معهوده ٔ او درگذش
جرایم اخلاقیvice crimesواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاح عام حقوقی برای قانونشکنی از نوع سوءاخلاق، شامل فحشا و هرزگی و عمل خلاف عرف
جرایم سنگینوسبکhigh crimes and misdemeanorsواژههای مصوب فرهنگستانجرایمی که به دلیل ارتکاب آنها رئیس جمهور و معاونان او و دیگر مقامات غیرنظامی، ازجمله قضات کشور را، میتوان از مسئولیت عزل کرد
offencesدیکشنری انگلیسی به فارسیجرایم، حمله، توهین، گناه، اهانت، تجاوز، قانون شکنی، بزه، رنجش، لغزش، یورش، هجوم، تقصیر، دلخوری