جرایم یخچالیfreezer crimesواژههای مصوب فرهنگستانسرقت یک یا چند حیوان، عموماً دام، عمدتاً با انگیزۀ مصرف غذایی
جرایملغتنامه دهخداجرایم . [ ج َ ی ِ ] (ع اِ) جرائم . ج ِ جریمة، به معنی گناه . (از منتهی الارب ). رجوع به جرائم و جریمه شود : منصور چون او را بشناخت از سر جرایم معهوده ٔ او درگذش
جرایم اخلاقیvice crimesواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاح عام حقوقی برای قانونشکنی از نوع سوءاخلاق، شامل فحشا و هرزگی و عمل خلاف عرف
جرایم سنگینوسبکhigh crimes and misdemeanorsواژههای مصوب فرهنگستانجرایمی که به دلیل ارتکاب آنها رئیس جمهور و معاونان او و دیگر مقامات غیرنظامی، ازجمله قضات کشور را، میتوان از مسئولیت عزل کرد
اروپالغتنامه دهخدااروپا. [ اُ ] (اِخ ) اروبی . (حدود العالم ). اوربی . (التفهیم ). اَوَرفی . اروفا. (دمشقی ). یکی از پنج قاره ٔ عالم و نزدقدما یکی از سه قسم آبادانی شمال . (حدود
یخدانفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. جای یخ؛ یخچال؛ صندوقی که در آن یخ بگذارند.۲. صندوقی چوبی که روی آن را مخمل یا تیماج میکشند برای نگهداری رخت و لباس.
مثلجةلغتنامه دهخدامثلجة. [ م َ ل َ ج َ ] (ع اِ) برف دان . (مهذب الاسماء). جای برف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || یخچال . (ناظم الاطباء).
چالمهلغتنامه دهخداچالمه . [ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) دلوگونه ای از چرم که در آن یخ ریزند و شیشه های شربت یا شیشه های شراب و دیگر مسکرات را در وی نهندتا سرد شود و خنک بماند. ظرفی د
قره تپهلغتنامه دهخداقره تپه . [ق َ رَ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فعله کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان واقع در 15 هزارگزی خاور سنقر کنار راه عمومی سنقر به اسدآباد. موق