جذوباتلغتنامه دهخداجذوبات . [ ج َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جذوب ، داروهایی است که سلاح و شوک را جذب میکنند. (از بحر الجواهر).
زیدآبادلغتنامه دهخدازیدآباد. [ زِ ] (اِخ ) ده مرکز دهستان زیدآباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
زیدآبادلغتنامه دهخدازیدآباد. [ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان برج اکرم است که در بخش فهرج شهرستان بم واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
زیدآبادلغتنامه دهخدازیدآباد. [ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رباط سرپوشیده است که در بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار واقع است و 290 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
زیدآبادلغتنامه دهخدازیدآباد. [ زِ ] (اِخ ) یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان سیرجان است . این دهستان دارای هوای سردسیری بوده و از 123 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و سکنه ٔ آن 864 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class
زیدآبادلغتنامه دهخدازیدآباد. [زِ ] (اِخ ) دهی از بخش دره شهر شهرستان ایلام است که 265 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
جاذبلغتنامه دهخداجاذب . [ ذِ ] (ع ص ) کشنده . || برگرداننده ٔ چیزی از جای آن . (منتهی الارب ). || رباینده . (آنندراج ). گیرا. گیرنده . آهنجنده : زانکه جنسیّت عجائب جاذبی است جاذب جنس است هرجا طالبی است . مولوی .یار آن خواهم بدن که