جذبلغتنامه دهخداجذب . [ ] (اِخ ) شهرکی است بشام ، خرم و آبادان وخرد و با کشت بسیار و آبهای روان . (حدود العالم ).
متابولیکواژهنامه آزادمربوط به سوخت و ساز مواد غذایی در بدن موجود زنده؛ مربوط به فرآیند جذب و دفع مواد غذایی که معمولاً در دستگاه گوارش و دفع جانداران انجام می شود.
جذبلغتنامه دهخداجذب . [ج َ ] (ع مص ) کشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ضد دفع. مقابل دفع. (از اقرب الموارد). کشیدن بسوی خود. (ناظم الاطباء). د
گوارشفرهنگ انتشارات معین(گُ رِ) [ معر. ] (اِمص .) هضم غذا. ؛دستگاه ~ یا جهاز هاضمه دستگاهی است که شامل اعضای مربوط به تغذیة موجود زنده (خوردن ، هضم ، جذب و دفع ) می باشد.
غده ٔ پاراتیروئیدلغتنامه دهخداغده ٔ پاراتیروئید. [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ رُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) این غده از نظر ترشح داخلی و اثر فیزیولوژیکی دارای اهمیت خاصی است . تعداد این غده چهارتاست :
الکتریسیتهلغتنامه دهخداالکتریسیته . [ اِ ل ِ سی ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ است از کلمه ٔ ایلقطرون (الکترون ) بمعنی کهربا یا عنبر اشهب . (یادداشت مؤلف ). الکتریسیته نام یکی از شکلهای