جدیتلغتنامه دهخداجدیت . [ ج ِدْ دی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) قطعیت . مقابل هزلیت تصمیم قطعی . || کوشش . پشت کار. دنبال کردن . مصدری که با اضافه کردن ئیت به آخر کلمه درست میشود.
جدیت کردنلغتنامه دهخداجدیت کردن . [ ج ِدْ دی ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوشش کردن . پشتکار داشتن . سعی کردن .
جدیدةلغتنامه دهخداجدیدة. [ ج َ دی دَ ] (اِخ ) نام دو ده است بمصر که یکی از آنها در کوره [ ناحیه ] شرقی و دیگری در کوره [ ناحیه ] مرتاحیه واقع است . (از معجم البلدان ).
جدیت کردنلغتنامه دهخداجدیت کردن . [ ج ِدْ دی ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوشش کردن . پشتکار داشتن . سعی کردن .
enthusiasmدیکشنری انگلیسی به فارسیاشتیاق، جدیت، غیرت، شور و ذوق، الهام، حیرت، هواخواهی با حرارت، وجد و سرور