جدل کردنلغتنامه دهخداجدل کردن . [ ج َ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مباحثه نمودن . (ناظم الاطباء). یک و دو کردن . (یادداشت مؤلف ). محاجه کردن . بحث کردن . جنگ کردن . منازعه نمودن . (ناظم
جدا کردنگویش اصفهانی تکیه ای: viyâ bekeri طاری: veyâ vâkard(mun) طامه ای: veɹâ kardan طرقی: vöyâ vâkardmun کشه ای: viyâ vâkardmun نطنزی: viyâ kardan
بحث کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. جدل کردن، گفتگو کردن، مباحثه کردن، محاوره کردن، مذاکره کردن، مناظره کردن ۲. حفر کردن، کندن
مجادله کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نزاع کردن، جنگیدن، ستیزیدن، دعوا کردن، ستیز کردن ۲. جدل کردن، مباحثه کردن ۳. دشمنی کردن، خصومت ورزیدن
محاجه کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. استدلال کردن، مباحثه کردن، حجت آوردن ۲. جدل کردن، بگومگو کردن ۳. خصومت ورزیدن، دشمنی کردن