جداکنندة خط عبورlane separatorواژههای مصوب فرهنگستانجداکنندهای فیزیکی بین خطوط حرکتی همجهت برای جلوگیری از تغییر خط خودروها
جداکنندهلغتنامه دهخداجداکننده . [ ج ُ ک ُ ن َن ْ دَ/ دِ ] (نف مرکب ) تفریق کننده . || منفصل کننده . از هم سواکننده . || علیحده کننده . || حل کننده . (از ناظم الاطباء). فارق . بائن .
ممیزلغتنامه دهخداممیز. [ م ُ م َی ْ ی ِ ] (ع ص ،اِ) تمیزکننده و جداکننده خوب را از زشت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تمیزدهنده و جداکننده . بافراست و زیرک و دانا و فرق گذارنده .
مبینلغتنامه دهخدامبین . [ م ُ ] (ع ص ) آشکاراکننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پیدا کننده ٔ حق ها. (مهذب الاسماء). || آشکارا. (دهار). آشکار شده . (غیاث ) (آنندراج ).
یاسمنلغتنامه دهخدایاسمن . [ س َم َ ] (اِ) درختچه ای از تیره ٔ زیتونیان که دارای گونه های برافراشته و یا بالارونده است . گلهایش درشت و معطر و به رنگهای سفید یا زرد و یا قرمز میباش