جحدلغتنامه دهخداجحد. [ ج ُ ] (ع مص ) انکار کردن شی ٔ است با علم به آن . (از کشاف اصطلاحات فنون ). و رجوع به جَحد شود.
جحدلغتنامه دهخداجحد. [ ج َ ] (ع مص ) کم خیری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . || در لغت انکارنمودن شی ٔ است با علم به آن شی ٔ. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). انکار کرد
جحدلغتنامه دهخداجحد. [ ج َ ح َ ] (ع مص )سخت عیش گردیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || انکار کردن بدانستگی . (غیاث اللغات ) (کشاف اصطلاحات فنون ). || کم با
جحدلغتنامه دهخداجحد. [ ج َ ح ِ ] (ع ص ) کم خیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).- عام جَحِد ؛ سال خشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سال کم
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (اِخ ) ابن جرعب ، مکنی به ابوالصلت . نسّاب است . (از منتهی الارب ).
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (اِخ ) از خطبای بنی تمیم است . او را با جریر مشاجراتی بوده و جریر در حق او گفته است : قبح الاله و لایقبح غیره بظراً تفلق عن مفارق جحدب .و همچن
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (ع اِ) ابن البیطار از رافقی آرد که : جحدب را در دیگی بسوزند و خاکستر آن را بر ریش آکله پاشند، سود دارد. (از مفردات ابن البیطار) .
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (ع ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) شیر بیشه . (ناظم الاطباء). جَحدَر. (منتهی الارب ). و رجوع به جحدر شود.
جحدملغتنامه دهخداجحدم . [ ج َ دَ ] (اِخ ) ابن فضالة الجهنی . ابن مندة از طریق فرزندان مترجم روایت کند که بخدمت رسول (ص ) رسید و حضرت در حق وی دعا کرد ولی در سند روایت اشخاص مجهو
جحدةلغتنامه دهخداجحدة. [ ج َ ح ِ دَ ] (ع ص ) مؤنث جَحِد. ج ، جحاد. (منتهی الارب ). رجوع به جَحِد شود.
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (اِخ ) ابن جرعب ، مکنی به ابوالصلت . نسّاب است . (از منتهی الارب ).
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (اِخ ) از خطبای بنی تمیم است . او را با جریر مشاجراتی بوده و جریر در حق او گفته است : قبح الاله و لایقبح غیره بظراً تفلق عن مفارق جحدب .و همچن
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (ع اِ) ابن البیطار از رافقی آرد که : جحدب را در دیگی بسوزند و خاکستر آن را بر ریش آکله پاشند، سود دارد. (از مفردات ابن البیطار) .