جبهۀ پخشیدهdiffuse frontواژههای مصوب فرهنگستانجبههای که تغییرات دما و سمت و سرعت باد در دو سوی آن ضعیف است
جبهۀ باد بسامانtrade-wind frontواژههای مصوب فرهنگستانجبههای در فصل گرم بین شارش بادهای بسامان اقیانوسی و هوای گرم قارهای
جبهۀ جَستیgust frontواژههای مصوب فرهنگستانمرزی که برونشارش هوای سرد توفان همرفتی را از هوای گرم و مرطوب سطح زمین جدا میکند
مجتبلغتنامه دهخدامجتب . [ م ُ ت َب ب ] (ع ص ) جبه پوشیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مسافر و سیاح . (ناظم الاطباء).
دینارگانهلغتنامه دهخدادینارگانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) (از: دینار + گانه ، مزید مؤخر اتصاف و نسبت ) سکه ٔ زر، دیناری : چون بنزدیک من آمد پیرزنی بود با عکازه ای اندر دست و جبه ٔ
ذوالنون بن ابراهیم مصریلغتنامه دهخداذوالنون بن ابراهیم مصری . [ ذُن ْ نو ن ِ، ن ِ اِ م ِ م ِ ] (اِخ ) و منهم سفینه ٔ تحقیق و کرامت و گنجینه ٔ شرف اندر ولایت ابوالفیض ذوالنون بن ابراهیم المصری (رض
گانهلغتنامه دهخداگانه . [ ن َ /ن ِ ] (پسوند) مزید مؤخر «آن » که در پارسی باستان «آنه » بوده پس از اینکه بشکل آوایی «آنه » (در پهلوی «آنک ») درآمده ، مزید مؤخربی قاعده ٔ «گانه
پوشیدنلغتنامه دهخداپوشیدن . [ دَ ] (مص ) در بر کردن . بتن کردن . در تن کردن . پوشیدن جامه ای را. ملبس شدن . در پوشیدن . بر تن کردن . بر تن راست کردن . لبس . تلبس . مکتسی شدن . اکت