جبل برطالیللغتنامه دهخداجبل برطالیل . [ ج َ ب َ ل ِ؟ ] (اِخ ) در میان دریای هند است و همیشه آنجا آواز دف ونی شنوند و پی بفاعل آن نبرند. (از حبیب السیر چ تهران ، خاتمه ص 414). از جبال غ
جبللغتنامه دهخداجبل . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) ابن حوال . صحابی است . (منتهی الارب ). ظاهراً این شخص همان جبل بن جوال است . رجوع به جبل بن جوال شود.
جبللغتنامه دهخداجبل . [ ج َ ] (ع مص ) آفریدن خدا کس را. (از منتهی الارب ). آفریدن . خلق کردن . (از قطر المحیط) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (المنجد). || مجبول و مجبور ساختن . (از
جبللغتنامه دهخداجبل . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) (بلاد...) شهرهائی است میان آذربایجان و عراق عرب و خوزستان و فارس و بلاد دیلم . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). اسم جامعی است برای تمام
جبللغتنامه دهخداجبل . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) ابن یزید. وی کاتب عمارةبن حمزه است و خود عماره کاتب و از موالی ابوجعفر منصور خلیفه و مهدی خلیفه بوده است .و جبل بن یزید از مترجمین و نق
جبلدیکشنری عربی به فارسیکوه , تپه , بالا رفتن , سوار شدن بر , بلند شدن , زيادشدن , بالغ شدن بر , سوار کردن , صعود کردن , نصب کردن , صعود , ترفيع , مقواي عکس , پايه , قاب عکس , مرکوب (ا