جبل الاجراسلغتنامه دهخداجبل الاجراس . [ ج َ ب َ لُل ْ اَ ] (اِخ ) کوهی است بین بوکوز و بادس در سرزمین اندلس . (الحلل السندسیه ج 1 ص 69).
جبل الجلیللغتنامه دهخداجبل الجلیل . [ ج َ ب َ لُل ْ ج َ ] (اِخ ) کوهی است به شام . (از منتهی الارب ).
جبل الحدیدلغتنامه دهخداجبل الحدید. [ ج َ ب َ لُل ْ ح َ ] (اِخ ) این کوه در دیار هند است و از آن آهنی سرخ حاصل شود که چون زخمی از آن بر کسی زننداز موضع جراحت خون ترشح ننماید و گمان رود
جبل الخمرلغتنامه دهخداجبل الخمر. [ ج َ ب َ لُل ْ خ َ ] (اِخ ) در احادیث آمده و مراد از آن جبل بیت المقدس است و بجهت بسیاری درخت انگور به این نام نامیده شده است . (از معجم البلدان ) (
جبل الدخانلغتنامه دهخداجبل الدخان . [ ج َ ب َ لُدْ دُ ] (اِخ ) کوهی است در بادیه ای که در شرق مصر قرار دارد. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
جبل الدوبلغتنامه دهخداجبل الدوب . [ ج َ ب َ لُدْ دُ ] (اِخ ) یا جبل الداهی . کوهی است در سوریه که از جبل لبنان منشعب میشود. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
حجازلغتنامه دهخداحجاز. [ ح ِ ] (اِخ ) سرزمین معروف . مکة و مدینة و طائف و روستاهای آنها. و از آنروی بدین ناحیت حجاز گویند که حاجز و فاصل و حائل است میان نجد و تهامة یا بین نجد و
حجلغتنامه دهخداحج . [ ح َج ج / ح ِج ج ] (ع مص ) آهنگ کردن . (منتهی الارب ). آهنگ کردن به چیزی . القصد الی الشی ٔ المعظم . (تعریفات جرجانی ص 56). قصد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (
طاق کسریلغتنامه دهخداطاق کسری . [ ق ِ ک ِ س را ] (اِخ ) مشهورترین بنائی که پادشاهان ساسانی ساخته اند. قصری است که ایرانیان طاق کسری یا ایوان کسری مینامند و هنوز ویرانه ٔ آن در محله
ابوالقاسملغتنامه دهخداابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ] (اِخ ) زهراوی خلف بن عباس القرطبی . وی در تاریخ طب بزرگترین نماینده و معرف جرّاحی عرب است و کتب او از مراجعی است که جرّاحان قرون وسط
الجزایرلغتنامه دهخداالجزایر. [اَ ج َ ی ِ ] (اِخ ) کشوری است در شمال غربی آفریقا، مساحت آن در حدود سه ملیون هزارگز مربع و سکنه ٔ آن 8931000 تن است که از آن یک میلیون غیر مسلمان و از