جبلکلغتنامه دهخداجبلک . [ ج َ ل َ ] (اِ) سخت شدن و قایم و محکم گردیدن چیزی بسبب چیزی دیگر. (برهان ) (آنندراج ). || (ص ) سخت و محکم و استوار : پادشاها بعدل و بخشش توگشته دیوار دولتت جبلک .منجیک (از فرهنگ جهانگیری ).
زبلاقلغتنامه دهخدازبلاق . [ زَ ب َ ] (اِخ ) پدر محی الدین زبلاق از دبیران انشاء سلطان بدرالدین . رجوع به تاریخ ابن العبری ص 494 شود.