جبریللغتنامه دهخداجبریل . [ ] (اِخ ) ابن الاوانی الاربلی ملقب بشجاع . معاصر ابن خلکان است . وی مغنی و از مردم اربل بوده و در اواخر مائه ٔ ششم و اوایل مائه ٔ هفتم میزیسته است . (ت
جبریللغتنامه دهخداجبریل . [ ] (اِخ ) ابن حسن بن عثمان بن محمودبن عثمان الکنجاوی . وی کتاب «مقدمه » ابی للیث را شرح کرده و آنرا «کتاب التقدمة فی شرح المقدمة» نامیده است . (کشف الظ
جبریللغتنامه دهخداجبریل . [ ج َ ] (اِ) لغتی است در جبرئیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به جبرئیل شود.
جبریللغتنامه دهخداجبریل . [ ج َ ب َ رَ ] (اِ) لغتی است در جبرئیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع بکلمه ٔ مزبور شود.
جبریللغتنامه دهخداجبریل . [ ج َ رَ ی ِ ] (اِخ ) نام فرشته ٔ وحی . لغتی است در جبرئیل . (منتهی الارب ). رجوع به این کلمه شود.
جبریونلغتنامه دهخداجبریون . [ ج َ ری یو ] (ص نسبی ، اِ) کسانی که مذهب جبر دارند. آنانکه گویند مردم را در افعال خود هیچ اختیاری نیست . جبری مذهبان ، مقابل قدریها. رجوع به جبر شود.
جبرائیلفرهنگ نامها(تلفظ: jebrā’il) (عبری) (= جبریل ، جبرئیل) بندهی خدا ، مرد خدا ؛ (در اعلام) در فرهنگ اسلامی و دیگر ادیان نام یکی از فرشتگان مقرب الهی که رابط میان خدا و پیامبر
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن جبریل دیلمی بویهی . ملقب به کرزالدین حکیم . متوفی 689 هَ . ق . او راست : تاریخ سماویات و ارضیات .
جرجانیلغتنامه دهخداجرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) جبریل بن علی بن احمدبن محمد رباطی . راوی بود. وی از ابونعیم استرابادی روایت کند. (از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 140).
یزیدلغتنامه دهخدایزید. [ ی َ ](اِخ ) ابن جبریل (ابی کبشة)بن یسار سکسکی ، از فرماندهان بزرگ و دلیر امویان و فرمانده ٔ عسس و سپهسالار عبدالملک بن مروان بود و ولید پس از مرگ حجاج ا