جباءلغتنامه دهخداجباء. [ ج َ ب َءْ ] (اِخ ) دهی است به یمن . (منتهی الارب ). کوهی است به یمن نزدیک جند و گویند قریه ای است بیمن و ابن حائک آرد: قریه یا شهری است معافر را. (از مع
جباءلغتنامه دهخداجباء. [ ج َ ب َءْ ] (اِخ ) دهی است بیمن . (از منتهی الارب ). کوهی نزدیک یمن و گفته اند دهی است به یمن . (معجم البلدان ).
جباءلغتنامه دهخداجباء. [ ج َب ْ با ] (ع اِ) سر شاخ گاو. || (اِ، ص ) زن پست سرین . || زن پست سینه و پست پستان . || زن باریک ران . || ناقة جباء؛ ناقه ٔ کوهان بریده . (منتهی الارب
جباءلغتنامه دهخداجباء. [ ج ُب ْ با ] (ع ص ، اِ) بددل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || نوعی از تیر. (منتهی الارب ) (برهان ) (آنندراج ). || زن مکروه منظر. (منتهی الا
جباعلغتنامه دهخداجباع . [ ج ُب ْ با ] (ع ص ، اِ) کوتاه بالا، زن باشد یا مرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زن کوتاه . (مهذب الاسماء). || تیر کوچک که بدان طفلان تیران
جبعالغتنامه دهخداجبعا. [ ج َ ] (اِخ ) یکی از مردان سبط یهودا بود و محتمل است که اسم مکان هم باشد. (قاموس کتاب مقدس ).
جبعالغتنامه دهخداجبعا.[ ج َ ] (اِ) بعبری «تل » میباشد. اول تواریخ ایام 2:49. (قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به جبع و جبعه شود.
جباءةلغتنامه دهخداجباءة. [ ج َ ءَ ] (ع اِ) کنده ٔ کفش دوزی . || سر استخوانهای پهلوی شتر بسوی ناف و پستان . (منتهی الارب ).
جباءةلغتنامه دهخداجباءة. [ ج َ ءَ ] (ع اِ) کنده ٔ کفش دوزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). تخته ٔ کفشگران . (ظاهراً مهذب الاسماء). || سر استخوانهای پهلوی شتر بسوی ناف و پستان .
جبال الایبریهلغتنامه دهخداجبال الایبریه . [ ج ِ لُل ْ ری ی َ ] (اِخ ) سلسله کوههایی است در جنوب اندلس . (از الحلل السندسیه ج 1 ص 318).
جباءةلغتنامه دهخداجباءة. [ ج َ ءَ ] (ع اِ) کنده ٔ کفش دوزی . || سر استخوانهای پهلوی شتر بسوی ناف و پستان . (منتهی الارب ).
جباءةلغتنامه دهخداجباءة. [ ج َ ءَ ] (ع اِ) کنده ٔ کفش دوزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). تخته ٔ کفشگران . (ظاهراً مهذب الاسماء). || سر استخوانهای پهلوی شتر بسوی ناف و پستان .
پنهان شدنلغتنامه دهخداپنهان شدن . [ پ َ/ پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اختفاء. اکتتام . جبوء. جباء. اختباء. انِّماس . (منتهی الارب ). مخفی شدن . پوشیده شدن . استخفاء. اجتنان . تذعلب . اکتن