جاگهلغتنامه دهخداجاگه . [گ َهَْ ] (اِ مرکب ) مخفف جایگه . جایگاه : کرد کنج عزلت این جاگه قبول او شنید این جایگه گفت رسول .عطار.
گهلغتنامه دهخداگه . [ گ َه ْ ] (اِ) مخفف گاه . بوته ٔ زرگران که در آن طلا و نقره گدازند. (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ). کوره . کوره ٔ حد