جانونتنلغتنامه دهخداجانونتن . [ نو ن ِ ت َ ] (هزوارش ، مص ) بزبان زند و پازند بمعنی بودن باشد. (برهان ). این کلمه هزوارش است و نظائر آن در پهلوی بمعنی بودن است . (حاشیه ٔ برهان چ م
جاپورلغتنامه دهخداجاپور. (اِخ ) شهری است در ترکستان : با خرج تو برنیاید ارخوداقطاع تو کندر است و جاپور. نزاری قهستانی (از شعوری ).ظاهراً همان جاپوز است . رجوع به جاپوز شود.
جانونتنلغتنامه دهخداجانونتن . [ نو ن ِ ت َ ] (هزوارش ، مص ) بزبان زند و پازند بمعنی بودن باشد. (برهان ). این کلمه هزوارش است و نظائر آن در پهلوی بمعنی بودن است . (حاشیه ٔ برهان چ م
جاپورلغتنامه دهخداجاپور. (اِخ ) شهری است در ترکستان : با خرج تو برنیاید ارخوداقطاع تو کندر است و جاپور. نزاری قهستانی (از شعوری ).ظاهراً همان جاپوز است . رجوع به جاپوز شود.