جأجأهلغتنامه دهخداجأجأه . [ ج َ ءْ ج َ ءَ ] (ع مص ) خواندن شتران را بسوی آب بکلمه ٔ جی جئی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). خواندن . احضار کردن . (از دزی ).
جاجا کردنلغتنامه دهخداجاجا کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مرغ را با گفتن جاجا به لانه کردن . || شیئی را یا اشیائی را در جای های متعدد نهادن .
جاجالغتنامه دهخداجاجا. (صوت مرکب ) آوازیست که بدان مرغ را به لانه رانند. لفظی که پیاپی با لحنی خاص گویند چون مرغی را به لانه کردن خواهند. آوازی برای درآوردن مرغ و خروس و جوجه به
جاجاجالغتنامه دهخداجاجاجا. (صوت مرکب ) کلمه ای است که مرغان خانگی را گویند آنگاه که آنان را برفتن به لانه خواندن خواهند. آوازیست که مرغان خانگی را گویند آنگاه که آنان را بسوی جای
جاجانلغتنامه دهخداجاجان . (اِخ ) دهی است از دهستان گیسکان بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 12هزارگزی شمال بافت سر راه مالرو بردسیر-بافت . کوهستانی ، سردسیردارای 66 تن سکنه است . آ
سروش آذرانلغتنامه دهخداسروش آذران . [ س ُ ذَ ] (اِخ ) حمزه ٔ اصفهانی در سنی ملوک الارض و الانبیاء در پادشاهی شاپور ذوالاکتاف آورده : «ونصب بقریة حروان من رستاق جی ناراً سماها سروش آذر
جاجا کردنلغتنامه دهخداجاجا کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مرغ را با گفتن جاجا به لانه کردن . || شیئی را یا اشیائی را در جای های متعدد نهادن .
جاجالغتنامه دهخداجاجا. (صوت مرکب ) آوازیست که بدان مرغ را به لانه رانند. لفظی که پیاپی با لحنی خاص گویند چون مرغی را به لانه کردن خواهند. آوازی برای درآوردن مرغ و خروس و جوجه به