جاوهلغتنامه دهخداجاوه . [ وَ / وِ ] (اِ) اندرون دهان . || جانوری باشد گزنده و بسیار کوچک . (برهان ) (آنندراج ).
جاوهلغتنامه دهخداجاوه . [ وَ ] (اِخ ) نام ولایتی است از دریابار. (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (آنندراج ). جزیره ٔ بزرگی در بحرالجزائر سوئد که دارای 40000000 (چهل میلیون ) تن سکنه
جاوه شیرلغتنامه دهخداجاوه شیر. [ وِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لاشار بخش بمپور شهرستان ایرانشهر واقع در 78 هزارگزی جنوب باختری بمپور در کنار شوسه ٔ بمپور به چاه بهار واقع شده و
جابهلغتنامه دهخداجابه . [ ب ِه ْ ] (ع نف ) نعت فاعلی از جَبَهَه رویاروی آینده از پرنده یا وحشی و آن را منحوس دانند. (منتهی الارب ). آن صید که از پیش درآید. (مهذب الاسماء).
جاوه شیرلغتنامه دهخداجاوه شیر. [ وِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لاشار بخش بمپور شهرستان ایرانشهر واقع در 78 هزارگزی جنوب باختری بمپور در کنار شوسه ٔ بمپور به چاه بهار واقع شده و
پاساروآنگلغتنامه دهخداپاساروآنگ . (اِخ ) شهری به جاوه به 670 هزارگزی جنوب شرقی باتاویا مرکز ایالتی دارای 110000 تن سکنه .