جاهلیتلغتنامه دهخداجاهلیت . [ هَِ لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِ مص ) حالت نادانی . (اقرب الموارد) : یظنون باللّه غیرالحق ظن الجاهلیة یقولون هل لنا من الامر من شی ٔ. (قرآن کریم 154/3).ا
جاهلیتفرهنگ انتشارات معین(هِ یَّ) [ ع . جاهلیة ] (مص جع .) 1 - نادانی . 2 - دورة پیش از اسلام که عرب بت پرستی می کرد.
جاهلیتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. دورۀ پیش از اسلام در عربستان و احوال عرب در آن زمان که دورۀ بتپرستی بود.۲. [مجاز] دورۀ جهل و نادانی.
جاهلیت اولیلغتنامه دهخداجاهلیت اولی . [ هَِ لی ی َ ت ِ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نادانی اول . نادانیی که در پیش بود: میان مفسران در مقصود از جاهلیت اولی اختلاف است ؛ برخی آنرا زمان
جاهلی کردنلغتنامه دهخداجاهلی کردن . [ هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جوانی کردن . خود را به جوانی زدن . خویشتن را جاهل و جوان نمودن . نادانی ناشی از شباب : چگونه پیر جوانی و جاهلی نکنددر این
جاهلیلغتنامه دهخداجاهلی . [ هَِ ] (حامص ) نادانی . نابخردی . کودنی : آری بجاهلی نتوان کرد مهتری . فرخی .هر آنکس که عیبش نگویند پیش هنر داند از جاهلی عیب خویش .سعدی .
جاهلیلغتنامه دهخداجاهلی . [ هَِ ] (ص نسبی ) منسوب بجاهلیت . آنکه یا آنچه در عهد جاهلیت بوده است . - عهد جاهلی ؛ دوره ٔ عرب قبل از اسلام .
جاهلیت اولیلغتنامه دهخداجاهلیت اولی . [ هَِ لی ی َ ت ِ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نادانی اول . نادانیی که در پیش بود: میان مفسران در مقصود از جاهلیت اولی اختلاف است ؛ برخی آنرا زمان
لَّاتَفرهنگ واژگان قرآننام یکی ازبتهای زمان جاهلیت (و به طوري که مورخين مينويسند حتي بتهاي خانه کعبه هم از آن صابئين بوده ، و مردم مکه در آنروزها در شمار صابئين و ستارهپرستان بودهاند
شغارفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدر دورۀ جاهلیت، نوعی نکاح که در آن مردی دختر یا خواهر خود را به مرد دیگر به زنی میداد به شرط آنکه او نیز دختر یا خواهر خود را بدون مهر و کابین به وی بدهد. &D
سَائِبَةٍفرهنگ واژگان قرآنشتری که ده شکم زاییده باشد(جزء حیواناتی است که اعراب جاهلیت کشتن و خوردن آن وسوار شدن بر آن را بر خود حرام کرده بودند)
افعی جرهمیلغتنامه دهخداافعی جرهمی .[ اَ عا ج ُ هََ ] (اِخ ) از حکماء دوران جاهلیت قدیم عرب است که با نزار یعنی ربیعه و مضر معاصر بود و در نجران میزیست و عرب اختلافات خود را به قضاوت ا