جان پروینلغتنامه دهخداجان پروین . [ ن ِ پ َرْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شراب . (مجموعه ٔ مترادفات ص 224).
پرون جاواژهنامه آزادمحفظه ای کشویی برای نگه داری پرونده ها، پرون جا از ادغام دو واژه ی «پرونده» و «جا» ساخته شده است. معادل کلمه فایل در انگلیسی
جانلغتنامه دهخداجان . (اِخ ) یوحنا کاهن که در1816 م . درگذشته است . او راست : قاموس عربی و لاتینی ،که در ذیل آن بعض سوره های قرآن مجید، و منتخباتی دروصف مصر از ابی الفداء، و پا
جانلغتنامه دهخداجان . [ جان ن ] (ع ص ) پوشاننده . تاریک کننده . || ساتر. || (اِ) ج ِ جِن ّ. (اقرب الموارد). اسم جمع جن چنانکه جامل و باقر: لم یطمثهن انس قبلهم و لاجان . (قرآن 5
متکلف ➊ [آراستگی متن]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه لف ➊ [آراستگی متن]، مزین، غنی، آراسته بهصنایع بدیعی، آراسته، فاخر، مصنوع، آرایشی مرسل، مرصع، مسجع، مقطع، ملمع رسا است
شرابلغتنامه دهخداشراب . [ ش َ ] (ع اِ) آشامیدنی از مایعات که جویدن در آن نباشد، حلال باشد یا حرام . ج ، اشربة. آشامیدنی . نوشیدنی . آب . مقابل طعام . (یادداشت مؤلف ). هر شی ٔ ر
پروین اعتصامیلغتنامه دهخداپروین اعتصامی . [ پ َرْ ن ِ اِ ت ِ ] (اِخ ) مسمّاة به رخشنده . شاعره ٔ ایرانی . دخت مرحوم یوسف اعتصامی (اعتصام الملک آشتیانی ). وی در 25 اسفندماه 1285 هَ . ش .
ماه نشانلغتنامه دهخداماه نشان . [ ن ِ ] (ص مرکب ) که نشان ماه دارد. که چون ماه درخشان و خوشروی است . که همانند ماه است : به مژده خواستن آن نور چشم و راحت جان برِ من آمد پروین نمای و
بدندانلغتنامه دهخدابدندان . [ ب ِ دَ ] (ص مرکب ) صاحب دندان . دندان دار. بادندان : گرانجانی که گفتی جان نبودش بدندانی که یک دندان نبودش . نظامی . || لایق و مناسب . (از برهان قاطع)
عیسی نفسلغتنامه دهخداعیسی نفس . [ سا ن َ ف َ ] (ص مرکب ) عیسی دم . مسیحادم . دارای دمی چون دم عیسی جان بخش . ولی ّ کامل که مرده را زنده کند. (آنندراج ). آنکه دمی مانند عیسی دارد و م