جان پرورفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده=جانبخش: ◻︎ بیا ساقی آن می که جانپرور است / به من ده که چون جان مرا درخور است(نظامی۵: ۹۴۶)، ◻︎ شکر ریخت مطرب به رامشگری / کمر بست ساقی به جانپروری (نظامی۵: ۸
جان بخشفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [مجاز] آنچه باعث نشاط و تقویت روح و روان شود؛ جانپرور.۲. زندهکننده.۳. (اسم، صفت) [قدیمی] بخشندۀ جان.۴. [قدیمی، مجاز] یکی از صفات باریتعالی.