جانوارلغتنامه دهخداجانوار. [ جان ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) جانور. (ناظم الاطباء). رجوع به جانور و جانوران شود.
جنورلغتنامه دهخداجنور. [ ج َن ْ نو ] (ع اِ) خرمنگاه گندم و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
جنیورلغتنامه دهخداجنیور. [ ج َ نی وَ ] (اِ) پل صراط را گویند، و بتقدیم تحتانی (یاء) بر حرف ثانی (نون ) هم آمده است . (برهان ). پل صراط که چنودپل و خنپور [ خَم ْ/ خُم ْ ] نیز گویند. (ناظم الاطباء) : ترا هست محشر رسول حجازدهنده بپ
جینورلغتنامه دهخداجینور. [ ن َ وَ ] (اِخ ) بر وزن کینه ور، پل صراط. (برهان ). جینه ور. چنیود : اگر خود بهشتی وگر دوزخی گذارش سوی جینور پل بود. عنصری .رجوع به جنیور شود.
جانوارانلغتنامه دهخداجانواران . [ جان ْ ](اِ) جانوران . جانداران : و از انواع حیوان و اصناف جانواران آدمی را برگزید . (سندبادنامه ص 3). رجوع به جانوار شود.
جانوارانلغتنامه دهخداجانواران . [ جان ْ ](اِ) جانوران . جانداران : و از انواع حیوان و اصناف جانواران آدمی را برگزید . (سندبادنامه ص 3). رجوع به جانوار شود.