جانماز آب کشیدنلغتنامه دهخداجانماز آب کشیدن . [ ن َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه کنایه از زهد نمودن . طهارت و پرهیز نمودن . بدروغ زهد و ورع نمودن . خود را پیرو مرّ قوانین شرع نم
جانمازلغتنامه دهخداجانماز. [ ن َ ] (اِ مرکب ) مصلا. (بهار عجم ) (آنندراج ). || سجاده . پلاسی که مخصوص به نماز است و در وقت نماز گزاردن وی را گسترده و در روی آن سجده بجای آورند. (ن
جانمازفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهپارچۀ کوچکی که که در آن مُهر و تسبیح میگذارند و هنگام خواندن نماز پیش روی خود پهن میکنند؛ سجاده. جانماز آب کشیدن: [مجاز] زهد و تقوا نشان دادن و اظهار دینداری
ضحاکلغتنامه دهخداضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) بیوراسب . بیوراسف . اژی دهاک . اژدهاک . اژدها. (فردوسی ). اژدهافش . اژدهادوش . (فردوسی )... ماردوش . پادشاه داستانی که پس از جمشید ب
رخلغتنامه دهخدارخ . [ رُ ] (اِ) رخساره . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔمؤلف ) (ناظم الاطباء) (از کشاف اصطلاحات الفنون ) (غیاث اللغات ) (از فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ اوبه
پرداختنلغتنامه دهخداپرداختن . [ پ َ ت َ ] (مص ) اداء. ادا کردن . تفریغ حساب . گزاردن حقی و دینی و جز آن . توختن وامی . تأدیه . کارسازی کردن . دادن . واپس دادن : دین خود را پرداختن