جانشین کرۀ کاکائوcocoa butter substitute, CBS 1واژههای مصوب فرهنگستانچربی گیاهی حاوی لوریکاسید با ترکیب شیمیایی کاملاً متفاوت با کرۀ کاکائو که برخی از خواص فیزیکی آن را داراست و میتوان آن را تا صددرصد جانشین کرۀ کاکائو کرد
جانشینلغتنامه دهخداجانشین . [ ن ِ ] (نف مرکب ) قائم مقام . (بهارعجم ) (آنندراج ). کسی که به نیابت از دیگری کاری انجام دهد مانند: وکیل ، وصی ، ولی ، نایب ، نائب مناب ، خلیفه ، ولی
جانشیندیکشنری فارسی به انگلیسیacting, alternate, deputy, double, fill-in, quid pro quo, relief, replacement, stand-in, substitute, successor, surrogate
جایگزین کرۀ کاکائوcocoa butter replacer, CBRواژههای مصوب فرهنگستانچربی گیاهی فاقد لوریکاسید که توزیع اسید چرب در آن شبیه کرۀ کاکائو است، اما ساختمان تریگلیسریدی آن با کرۀ کاکائو متفاوت است و میتوان آن را جانشین بخشی از کرۀ