جامهدار 1costumer, wardrobe masterواژههای مصوب فرهنگستانفردی که مسئولیت آمادهسازی و نگهداری و پوشاندن لباس بازیگران را در سر صحنۀ فیلمبرداری بر عهده دارد
جامدارلغتنامه دهخداجامدار. [ م َ ] (نف مرکب ) مرکب از جامه (رخت )و دار (دارنده ) یعنی دارنده ٔ لباس . رخت دار. صندوق دار. (ناظم الاطباء). و رجوع به نشوء اللغة ص 98 شود.
رفتار جامعهیارpro-social behaviourواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه عمل یا کردار یا الگوی رفتاری که ازلحاظ اجتماعی سازنده باشد یا بهنحوی برای شخصی دیگر سودمند محسوب شود
ستونکcolumellaواژههای مصوب فرهنگستان1. ستون مرکزی بافتهای نازا و غیرمولد هاگ در درون هاگلان هاگرست شاخواشها 2. هریک از عناصر شعاعی میانی در دیـوارۀ خـارجـی دانـههـای گـردۀ جـبهدار ـ ستونکد
ناظر لباسcostume supervisorواژههای مصوب فرهنگستانفردی که رابط میان طراح لباس و جامهداران سر صحنه است
کیففرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ان، جامهدان، صندوق، ساک، بقچه، سبد▲ باروبنه، بار، باگاژ، انبار انبان، خورجین، جوال کیف بغل، کیف پول، کیف زنانه، کیف دستی کیف اداری، پورتفوی، سا